اولين روز مصادف بود با كريسمس بود كلا براي چند روز هم تعطيل بود من و بابايي با دوستامون رفتيم دريا تعطيلات اونجا بوديم خيلي سرد بود فروشگاه كه ميرفتيم همش براي جوجه نازناي ميخواستيم خريد كنيم يه عروسك يكم زشت ولي بامزه براش خريديم اسمش جكسون براش بافتني هم مي بافم صندل كلاه ..... با بافتني خيلي سرگرم ميشم لذت بخش اين هفته ميرم دكتر ببينم جي ميگه يكم موقع خوابيدن اذيت ميشم شكمم درد ميگيره خوابيدنم سخت شده ولي.......................... جوجه امو دوستش دارم ...